وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
موردو چايي ( رودخانه مردق )

موردو چايي ( رودخانه مردق )

سپيد و سياه

زن بودن در جهان مردسالار كار دشواري است....

زن بودن در جهان مردسالار كار دشواري است....

ارديبهشت

زن بودن در جهان مردسالار كار دشواري است.
ولي زن بودن در جامعه ي ايراني
به نظر دشوار تر مي آيد.

جامعه اي كه پر است از ما مردان بلاتكليف
زندگي در كنار ما مرداني كه همه چيز را با هم مي خواهيم خود نوعي خشونت است.

پدران ما از مادرانمان تنها خانوم خانه بودن را مي خواستند
آنها دوست داشتند همسرشان مهربان باشد و مادري خوب كه فرزندان شان را به شايستگي تربيت كند.

اما امروزه ما به اينها كفايت نمي كنيم، دختري را مي پسنديم كه علاوه بر اينها مانند باربي باشد
و كوچكترين ضعفي در ظاهرش وجود نداشته باشد، اندامش مانند ورزشكاران حرفه اي باشد و در عين حال تحصيل كرده و شاغل هم باشد و بتواند بخشي از هزينه هاي خانواده را هم پرداخت كند، هم بسيار دانا باشد و هم خنگ و بامزه، هم به لحاظ مالي مستقل باشد و در عين حال حرف گوش كن.

زندگي در چنين فضايي همانند تجربه ي نوعي خشونت است و خشونتي پنهان كه به صورت اضطرابي هميشگي براي شايسته بودن خود را نشان مي دهد.

البته كار به اينجا هم ختم نمي شود
زنان جامعه ي ما همواره در فضاي ارزش هاي متناقض زندگي مي كنند، يعني از سويي جامعه مدام آنها را سوق مي دهد به زيباتر شدن، عمل كردن،lستفاداز لوازم زيبايي و...
و از سوي ديگر همين رفتارهاي آنها را به باد تمسخر مي گيرد كه زنان موجوداتي سطحي و دست و پاچلفتي و دور از اجتماع و ..هستند.

از سوي ديگر از آنها مي خواهيم كه در اجتماع حضور داشته باشند
و استقلال مالي پيدا كنند و در عين حال پيشرفت آنها حجم زيادي از حسادت و خشم را در ما بر مي انگيزد
و نگرانيم نكند كه يك زن از ما جلو بزند.
از او مي خواهيم در عين حال هم به لحاظ مالي مستقل باشد و هم مانند مادرانمان بگويد چشم.

تازه اگر زني در اين اجتماع بتواند بر كليشه هاي جنسيتي غلبه كند
و خود را به سطوح بالاي اجتماعي برساند، در بسياري از موارد نه تنها تحسين نمي شود
بلكه با لقب هايي مانند زن سيبيلو و زني كه شبيه مردان است و ...تحقير مي شود.

زن بودن در جامعه ي بلاتكليف ايران
يعني تجربه ي مداوم انواع خشونت هاي پنهان و آشكار.


مقام زن را ارج بدهيد.اورا همانطور كه هست دوست بداريد.چيزي را به او تحميل نكنيد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۴۵ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

روزي مردي براي خريد يك دسته گل رز وارد مغازه گل فروشي شد.

روز مادر

روزي مردي براي خريد يك دسته گل رز وارد مغازه گل فروشي شد.

 

بعد از خريد يك دسته گل يك برگ تبريك نيز از فروشنده در خواست كرد تا آدرس مادرش را كه در شهر ديگري زندگي ميكرد را رويش بنويسد و گلها را با پست به مادرش به مناسبت روز مادر بفرستد.

وقتي از مغازه بيرون مي آمد دختري را ديد كه در كنار مغازه نشسته و گريه ميكند.

دل مرد لرزيد و رفت جلو  و پرسيد: چرا گريه مي كني؟

دختر گفت من پول ندارم تا يك شاخه گل رز براي مادرم بخرم.

مرد خنديد و گفت من برات ميخرم و برگشت به مغازه و با يك شاخه گل برگشت. بعد از دختر پرسيد: مادرت كجاست؟ مي خواي با ماشين برسونمت؟

دختر كه با ديدن گل رز مي خنديد گفت: نه مادرم اون طرفه و با انگشت قبرستان را كه در آن طرف خيابان بود نشان داد. مرد با دختر همراه شد و رفتند و ديد كه دختر شاخه گل رز را روي قبر مادرش گذاشت و روز مادر را برايش تبريك گفت.

دل مرد به درد آمد و با خود گفت مادر من كه هنوز زنده است و چند ماهه كه نمي بينمش و آن وقت دارم برايش گلها را پست مي كنم.

از قبرستان بيرون آمد و با ماشين يك راست تا شهرشان رفت و گلها را به مادرش تقديم كرد.

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۴۳ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

ليوانو زمين بگذار

ليوانو زمين بگذار

معلمي يك ليوان نيمه پر رو روي دستش گرفته بود و به شاگرداش گفت به نظرتون اين ليوان چقدر وزن داره
همه شاگردا يه نظري دادند. يكي گفت250 گرم يكي ديگه 100 گرم تا ...
ولي معلم گفت اگه من يك دقيقه اين ليوانو تو دستم نگه دارم چي ميشه؟
همه گفتند هيچي
بعد گفت اگه نيم ساعت چطور؟
بعضي از شاگردا گفتند دستتون خسته مي شه.
بعد معلم پرسيد اگه من اين ليوانو يك روز نگه دارم چي ميشه؟
هيچ كس جواب نداد تا اينكه يك نفر بلند شد و گفت دستتون از كار ميافته.
معلم گفت درسته رگهاي دستم بهشون خون نميرسه و يواش يواش از كار ميافته و شايد هم فلج بشه.
پس بهترين راه براي اينكه به اين درد دچار نشم چيه؟
باز همه ساكت بودند
يكي از بچه ها با صداي آرامي گفت ليوانو بذارين زمين
معلم تحسينش كرد و گفت مشكلات هم مانند اين ليوانند
هميشه هستند و بايد به وجودشون عادت كرد
ولي اگه مدام بهش فكر كنيد مشكلتون هر چند كوچيك هم باشه باعث لطمات بزرگي ميشه.
بهترين راه حلش هم اينه كه اونو بذارين كنار مانند اين ليوان كه بايد من همين الان بذارمش زمين.



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۴۲ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

پس بدان هر سقوطي پايان كار نيست

بارون رو ببين!
سقوطش زيباترين آغازه؛
پس بدان هر سقوطي پايان كار نيست

هيچ چيز در زندگي ات ابدي نيست
پس جاي نگراني نبايد باشد
هرچه كه تورا نگرانت كرده است
خواهد گذشت...
نگراني مثل اين است
كه هر روز يك چتر دستت بگيري
و اينور و آونور بگردي و منتظر بارون باشي
كار مسخره اي هست درسته؟
پس دست از كارهاي بيهوده بردار كه هيچ سودي برايت ندارد
چه قشنگ خدا به ما اطمينان قلبي ميده:
«كليدهاي غيب، تنها نزد اوست؛
و جز او، كسي آنها را نمي‌داند.
او آنچه را در خشكي و درياست مي‌داند؛ هيچ برگي نمي‌افتد،
مگر اينكه از آن آگاه است...»
«سوره انعام،۵۹»

خدا از روزهايي خبر داره كه تو خبر نداري
پس خيالت راحت باشه

@lovefj_7
❤💛



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۴۲ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

وقتي گرفتاري آمد تو مثل هميشه آرام باش

وقتي گرفتاري آمد
تو مثل هميشه آرام باش
سخت باش، اما سخت نگير
بگذار سختي با تمام وجودش احساس كند، كه هنوز هم كسي در اين دنيا سخت تر از خودش پيدا مي شود

تك تك چيزايي كه تو زندگيت اتفاق افتادن،دارن تو رو براي لحظه اي آماده ميكنن كه هنوز نرسيده،
به برنامه ريزي خدا اعتماد كن

برنامه‌اي كه خدا برايت دارد نمي‌تواند توسط مردم متوقف شود.

دنيا محل امتحانه
تو قوي باش،
و قوي بمون
خدا پشتته هميشه


@lovefj_7
❤💛



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۴۰ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

سيزدهم جمادي الثاني روز وفات بانوي مكرم ام البنين (س)

ويژه نامه وفات حضرت ام البنين (س)

 

سيزدهم جمادي الثاني روز وفات بانوي مكرم ام البنين (س)

روز تكريم مادران و همسران شهدا

پس از آنكه امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام به سوگ پاره تن و ريحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله و سلم يعنى سرور زنان عالميان حضرت فاطمه زهرا عليها السلام شهيده راه ولايت و امامت نشست، برادرش عقيل بن ابى طالب را كه آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برايش همسرى از تبار دلاوران بر گزيند تا پسر دليرى براى مولا به ارمغان آورد كه سالار شهيدان حسين بن على عليه السلام را در كربلا يارى كند.

زندگينامه حضرت ام البنين(سلام الله عليها)

نام و نسب فاطمه كلابيه:

نام او فاطمه بود كه بعدها پس از ازدواج با حضرت علي (عليه السلام) با كنيه‏ "امُّ البنين" (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از خاندان بني كلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) بودند و داراي خوبي ها و صفات خانوادگي مشترك بودند فاطمه دختري پاكدل وباتقوا بود.

فضايل اخلاقي، كمالات انساني، نيروي ايماني، ثبات و پايداري، شكيبايي و بردباري، بصيرت و دانايي، نطق و سخنداني او را به شايستگي ، بانوي بانوان كرده بود. حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن كعب بن عامر بن كلاب [1]پدر ام البنين است او مردي شجاع و دلير و راستگو بود كه شجاعت از صفات ويژه اوست. وي از استوانه‏ هاى شرافت در ميان عرب به شمار مى ‏رفت و در بخشش، مهمان‌نوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوي مشهور بود.

مادر بزرگوار ام البنين، ثمامه (يا ليلي) دختر سهيل بن عامر بن جعفر بن كلاب (از اجداد رسول خدا (ص) و اميرالمومنين(ع))[2] است كه در تربيت فرزندان كوشا بوده و تاريخ از وي چهره درخشاني را به تصوير كشيده است. بينش عميق، دوستي با اهل بيت و دوستي با فرزندان در كنار وظيفه مهم مادري و چونان معلمي دلسوز آموختن باورهاي اعتقادي و مسايل مربوط به همسرداري و آداب معاشرت با ديگران از جمله ويژگي هاي خاص اين بانو است. در بسياري از كتب تاريخي نام يازده تن از مادران وي ذكر شده است كه همگي از خانواده هاي شريف و اصيل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز شجره طيبه[3]مي باشند شجره اي كه اصل آن در زمين است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتيجه اين درخت پاك همانا عباس بن علي و عثمان و ... بوده اند.

خاندان اين بانو از خاندان‌هاى ريشه‏دار و جليل‌القدر بود كه به دليرى و دستگيرى معروف بودند و هر يك در بزرگي و شرافت به گونه اي مشهور گشته اند و ما جهت اختصار به برخي از ويژگي هاي آنان مي پردازيم. مورخان در مورد شرافت نسب ام البنين مي نويسند: «تاريخ پدران و دايي هاي ام البنين را به ما مي شناساند و ما دانستيم كه آنان از سواركاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقايي (سيادت) آنها به حدي بوده است كه حتي پادشاهان نيز به آن اذعان داشته اند.»[4]در مورد نَسب مادري ابوالفضل العباس(عليه السلام) در كتب تاريخي مطالب زيادي هست، شايد بتوان با يك جمله تصويري از خاندان «ام البنين» ترسيم كرد و آن اينكه پدران و مادران و خاندان ام البنين در شجاعت، كرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعي و بزرگواري پس از قريش، سرآمد قبايل گوناگون عرب بوده اند.

ام البنين(س) و تولدي نوراني:

در كتب تاريخي نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعي از «بني كلاب» به سفر رفته بود. در يكي از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤيا ديد كه در زمين سرسبزي نشسته است و مرواريدهاي درخشاني از اطراف بر دستان او مي ريزد و او از زيبايي آنها متعجب مي شود.

سپس مردي را مي بيند كه به سوي او مي آيد ـ از طرف بلندي ـ و هنگامي كه به او مي رسد سلام مي كند و حزام او را جواب مي دهد. آن مرد به او مي گويد: اين مرواريد را به چه قيمت مي فروشي؟ حزام نگاه كرد و آن درّ زيبا را در دستان خود ديد؛ رو به مرد كرده و گفت: من قيمت اين درّ را نمي دانم كه به شما بگويم، شما آن را به چه قيمت خريداري؟ مرد گفت: من نيز نمي دانم قيمت او را ولي اين هديه اي است كه يكي از پادشاهان عطا كرده است. و من ضامن هستم براي تو به چيزي كه از درهم و دينار بالاتر است. حزام گفت: آن چيز چيست؟ مرد گفت: تضمين مي كنم كه او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حزام گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي كني. و مرد پاسخ داد: آري. و حزام در پايان به مرد گفت: و تو اكنون واسطه در اين امر مي شوي.

و مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطاء كرده اند و من به تو عطا مي كنم. وقتي حزام از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني كلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يكي از خاندان وي گفت: اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد كه يكي از بزرگان او را عقد خواهد كرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد. و هنگامي كه او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، كه حامله بود وضع حمل كرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد. نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب كنيه اي براي وي برگزيدند كه «ام البنين» بود. به هر حال پس از اين رؤياي صادقه فاطمه، مادر فضليت ها، به دنيا آمد و دوران كودكي را چونان ديگر كودكان گذراند و در دامان مادري مهربان و پاك و پدري شجاع كه داراي سجاياي اخلاقي فراوان بودند رشد كرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه اين گونه مي نويسند:«ثمامه، مادر ام البنين، بانويي اديب و كامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نياز يك دختر است در زندگاني از مسايل مربوط به خانه داري و اَداي حقوق و همسرداري و غيره را به او ياد داد.»[5]

تاريخ تولد ام البنين:

در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت ام ‏البنين اطلاعي در دست نيست و تاريخ‏ نگارانْ سال ولادت او را ثبت نكرده ‏اند، ولي ياد آور شده ‏اند كه تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ، در سال ۲۶ ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخ‏ نگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالي كوفه) تخمين مي‏زنند.

ويژگي هاي بارز خاندان ام البنين:

در خاندان و تبار پاك ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد كه همگي در وجود عباس(عليه السلام) به ظهور رسيد.

الف: شجاعت و دلاوري كه در كربلا زيباترين چهره خويش را نماياند.

ب: ادب و متانت و عزت نفس كه در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود.

ج: هنر و ادبيات كه ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود.

د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران كه نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد.

ه: وفا و پايبندي به تعهدات.

تصميم گيري حضرت علي (عليه السلام) به ازدواج:

ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصيت خود حضرت فاطمه وقتي علي(عليه السلام) به فكر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود.

عقيل يكي از كساني بود كه نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود و در مسجد حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) براي وي حصيري مي گذاردند كه بر آن نماز مي كرد و قبائل عرب براي شناخت و آگاهي از علم انساب به دورش جمع مي شدند و او در پاسخ مراجعات ، بسيار سريع الانتقال بود.[6] از اين روست كه علي بن ابيطالب (عليه السلام) آنگاه كه قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب كه در علم «انساب » معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار كن كه از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج كنم و او برايم پسري شجاع و سواركار به دنيا آورد.»[7] عقيل، بانو ام‌البنين از خاندان بنى‌كلاب را كه در شجاعت بى ‏مانند بود، براى حضرت انتخاب كرد. و در پاسخ برادر گفت: «با ام البنين كلابيه ازدواج كن زيرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وي نيست.» [8] عقيل همچنين از ديگر خصوصيات بارز خاندان بني كلاب مي گويد و امام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام‌البنين فرستاد.

مراسم خواستگاري از ام البنين:

حضرت علي (عليه السلام) پس از اينكه فاطمه كلابيه را تاييد كرد و پسنديد عقيل برادرش را براي خواستگاري به نزد پدر فاطمه فرستاد. حزام كه بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي كاملي از او كرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وي قرباني كرد. سنت و رسم عرب اين بود كه تا سه روز از ميهمان پذيرايي مي كردند و روز سوم حاجت او را مي پرسيدند و از علت آمدنش سؤال مي كردند و خانواده ام البنين كه خارج از مدينه زندگي مي كردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند.

روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وي جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي بن ابيطالب. حزام كه هرگز پيش‌بيني چنين پيشنهادي را نمي‌كرد، حيرت‌زده ماند. با كمال صداقت و راستگويي گفت : بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يك زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يك زن كه فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج كند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند. «عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت:

اميرالمؤمنين از آنچه تو مي گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنين كه نمي دانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل، و خود دختر سؤال كند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي دانند.» [9]

وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گويد... «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم... در اين افكار غرق بودم كه ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشمها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت:

بشراكِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ثلاثة انجم و الزاهر القمر

ابوهم سيد في الخلق قاطبة بعد الرسول كذا قد جاء في الخبر

«فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاست بعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است.»

پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تاويل رؤياي من چيست؟!» مادر به دخترك فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم به زودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند مي شوي كه اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ستارگانند«پس از صحبت هاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذيرش علي(عليه السلام) سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي داني؟ بدان كه خانه او خانه وحي و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني - كه خادمه اين خانه باشد - قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟

همسر او كه قلبي مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «اي حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربيت كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين(عليه السلام) پس او را به علي بن ابيطالب، مولايم، تزويج كن.»[10]عقيل با اجازه از ام البنين عقد بين اين دو بزرگوار را اجرا كرد با مهريه اي كه سنت رسول اللّه (صلي الله عليه و آله) بود و براي دختران و همسران خود معين كرده بود و آن 500 درهم بود در حالي كه پدر او مي گفت: «او هديه اي است از سوي ما به پسرعموي رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ايم.»[11]

تاريخ ازدواج ام البنين با حضرت علي :

علي(عليه السلام) با ام البنين بعد از شهادت حضرت زهرا(س)ازدواج نمود. سالي كه ام البنين به همسري امام علي برگزيده شد به طور دقيق معلوم نيست ولي تاريخ نويسان با توجه به اختلاف نظر در سن حضرت عباس (عليه السلام) كه در زمان شهادت 32 تا 39 ساله نوشته‌اند و ميلاد آن حضرت را در سال 24 يا 26 هجري قيد كرده‌اند.

معتقدند ازدواج ام‌البنين به تحقيق قبل از سال 23 هجري واقع شده است.و برخي معتقدند از تاريخ ازدواج فاطمه، ام‌البنين تا زمان تولد حضرت عباس (عليه السلام) 10 سال فاصله شده و اگر اين قول درست باشد، تاريخ اين ازدواج فرخنده سال 13 يا 16 هجري بوده است.برخي از تاريخ نويسان نوشته‌اند ابوالفضل العباس (عليه السلام) در جنگ صفين حضور داشته و در آن زمان 15 تا 17 ساله بوده است.اگر اين قول درست باشد چون پيكار اصلي صفين در ماه صفر سال 37 هجري اتفاق افتاده، بنابراين تولد آن حضرت در سال ازدواج علي (عليه السلام) با ام‌البنين صحيح به نظر نمي‌رسد و محتمل است سال 12 هجري اين وصلت ميمون به وقوع پيوسته است.

ورود ام البنين به خانه علي :

فاطمه كلابيه سراسر نجابت و پاكي و خلوص بود. هنگامي كه مي خواست پابه خانه علي بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمايند وارد خانه نمي شوم اين نهايت ادب او را به خاندان امامت مي رساند.

روز اولي كه ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليه‏السلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏كه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و هم‏چون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت و همواره مي گفت من كنيز فرزندان فاطمه هستم [12]

از فاطمه تا ام‏ البنين:

فاطمه كلابيه، بعد از گذشت مدت كوتاهي از زندگي مشترك با علي عليه‏السلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد كرد كه به جاي «فاطمه»، كه اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذكر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آن‏ها تداعي نگردد و رنج بي‏مادري آن‏ها را آزار ندهد. حضرت علي (عليه السلام) در همسرش، خردى نيرومند، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيكو مشاهده كرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ او كوشيد.

ثمره ازدواج ام البنين با حضرت علي

ثمره ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود به نام هاي: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه به دليل داشتن همين پسران، او را ام ‏البنين، يعني مادر پسران مي‏ خواندند. فرزندان ام البنين همگي در كربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ادامه يافت.

ميلاد فرزند شجاعت:

نخستين فرزند پاك بانو ام ‏البنين، علمدار كربلا ابوالفضل العباس(عليه السلام) بود؛ برخى از محققان برآنند كه حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى ديده به جهان گشود. هنگامى‌ كه مژده ولادت عباس به اميرالمؤمنين(عليه السلام) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ريخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا كرد.

در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامي گوسفندي را به عنوانِ عقيقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) از پس پرده‏ هاى غيب، جنگاورى و دليرى فرزند را در عرصه‏ هاى پيكار دريافته بود و مى‏ دانست كه او يكى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دژم: شير‌بيشه) ناميد؛ زيرا در برابر كژي‌ها و باطل، ترش‌رو و پر آژنگ بود و در مقابل نيكى، خندان و چهره گشوده. روزي ام البنين وارد اتاق شد. علي(عليه السلام) را ديد كه عباس خردسال را روي پاهايش نشانده، آستين‌هاي كودك را بالا زده و بازوانش را مي‌بوسد و به شدت مي‌گريد. ام البنين حيران و نگران علت را پرسيد.

علي(عليه السلام) با اندوه پاسخ داد: به اين دو دست نگاه مي‌كردم و آنچه بر سرشان مي‌آيد، به ياد مي‌آوردم. تعجب ام البنين به ترس تبديل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنيد كه از بازو قطع خواهند شد. پرسيد: چرا ياعلى؟ و آنگاه شرح كربلا را شنيد و اينكه دستان فرزندش در راه پسر ريحانه رسول، قطع خواهند شد. گريه امانش نمي‌داد، اما شكر خدا را مي‌گفت كه پسرش فداي سبط گرامي رسول(صلي الله عليه و آله) مي‌شود. علي(عليه السلام) مادر عباس را به منزلتي كه فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت كه خداوند در عوض دو دست، دو بال به او مي‌بخشد تا با ملائكه در بهشت پرواز كند. [13]

سفارش به دفاع از ولايت:

هنگامي كه امام حسين عليه‏السلام آهنگ ترك مدينه و تشرف براي حج و به دنبال آنْ هجرت به سوي عراق كرد، ام البنين عليهاالسلام به همراهان امام حسين عليه‏السلام چنين سفارش مي ‏كرد: «چشم و دل مولايم امام حسين عليه‏السلام و فرمان‏بردار او باشيد» مورخان مي نويسند: پس از واقعه كربلا بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي كند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد.

ام البنين پس از ديدن وي كه فرستاده امام سجاد عليه‏السلام بود مي گويد:«اي بشير! از امام حسين عليه‏السلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد كه عباس تو كشته گرديد. ام ‏البنين فرمود: از حسين عليه‏السلام مرا خبر ده!» بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام كرد، ولي ام‏ البنين پيوسته از امام حسين عليه‏السلام خبر مي‏ گرفت و با صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد:

«يا بشير اخبرني عن ابي عبدالله الحسين(ع). اولادي و من تحت الخضراء كلهم فداء لابي عبدالله الحسين»

اي بشير خبر از [امام من]اباعبدالله الحسين بده فرزندان من و همه آنچه زير اين آسمان مينايي است فداي اباعبدالله(عليه السلام) باد.

چون بشير خبر شهادت امام حسين عليه‏السلام را به آن حضرت داد، صيحه ‏اي كشيد و گفت: قد قَطّعتَ نياطَ قلبي: اي بشير! رگ قلبم را پاره كردي و سپس صدا به ناله و شيون بلند كرد. [14] اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت كرده بود، چنانكه وقتي حضرت زينب(س) سپرخونين حضرت عباس را به عنوان يادگاري به ام البنين نشان داد، وي تا آن راديد چنان دلش سوخت كه نتوانست تحمل كند و بي هوش بر زمين افتاد.

مادر چهار شهيد:

با شهادت چهار فرزند ام‏ البنين عليهاالسلام در كربلا، اين بانوي شكيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و دركنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.

وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشك اشك از ديده فرو ريخت و با روحيه‏ اي قوي در اشعاري گفت: «اي كسي كه فرزند رشيدم عباس را ديدي كه همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليه‏السلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيده ام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي كه دست‏ هايش را قطع كرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه كسي مي‏ توانست نزد او آيد و با او بجنگد؟»

ام البنين، پاسدار خاطره عاشور:

از ويژگي‏ هاي بسيار مهم ام البنين، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وي پس از واقعه عاشورا، از مرثيه ‏خواني و نوحه‏ سرايي استفاده كرده تا نداي مظلوميت كربلاييان را به گوش نسل‏ هاي آينده برساند.

ايشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس عليه‏ السلام ، عبيداللّه‏ كه همراه مادرش در كربلا حضور داشت و سند زنده ‏اي براي بيان وقايع عاشورا بود، به بقيع مي ‏رفت و نوحه مي‏ خواند و شور و غوغايي بپا مي كرد . مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او هم ناله مي شدند. حتي مروان بن حكم حاكم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي كرد.

امام باقر(سلام الله عليه)مي فرمايد: آن حضرت به بقيع مي رفت و آن قدر جانسوز مرثيه مي خواند كه مروان با آن قساوت قلب گريه مي كرد.

ولايت، كيميايي بي همتا:

عالم رجالي، مامقاني در كتاب خود، تنقيح المقال، ولايت فاطمه كلابيه را اين چنين به تصوير مي كشد:

فَاِنّ علَقَتها بالحسين(عليه السلام) ليس اِلاّ لاِمامته. «همانا علاقه ام البنين به حسين بن علي(ع) به خاطر امامت حضرت است.» [15]

در جاي ديگر «مامقاني» مي نويسد: «اينكه او به شرط سلامت حسين(ع)، مرگ چهار فرزند خويش را بر خود آسان مي گرفت نشان درجه عالي ايمان او است. من او را از نيكان به حساب مي آورم.» [16]

بركرانه وفا:

يكي از نتيجه هاي عاطفه و محبت، حس وفاداري به عزيزان است. و در زندگي ام البنين اين وفاداري در سخنان او پس از شهادت مولاي متقيان علي(عليه السلام) مشهود است.

وفاداري ام البنين به همسر بزرگوار خويش به حدي است كه پس از شهادت حضرت علي(عليه السلام) با آنكه جوان بود اما به احترام آن حضرت و براي حفظ حرمت او، تا پايان عمر ازدواج نكرده و همسر ديگري را اختيار نمي كند. با آن كه مدّتي نسبتاً طولاني (بيش از بيست سال) پس از آن حضرت زنده بود. آنگاه كه «امامه» يكي از همسران آن حضرت(عليه السلام) توسط «مغيرة بن نوفل»كه يكي از مشاهير عرب است خواستگاري مي شود با ام البنين در مورد ازدواج مشورت مي كند، او در جواب مي گويد: «سزاوار نيست پس از علي، ما در خانه ديگري باشيم و با مرد ديگر پيمان همسري بنديم.» [17]

اين سخن ام البنين نه تنها در اَمامه كه در ليلي تميميه و اسماء بنت عميس نيز اثر گذاشت و تا پايان عمر هر چهار همسر علي بن ابيطالب(عليه السلام) ازدواج مجدد نكردند.

در آينه هنر:

از ديگر صفات والاي ام البنين فصاحت و بلاغت اوست كه نمود آن در اشعار زيبا و جاودانه وي متجلي است.

از جمله اشعار جاودانه وي كه مورد تجليل و تحسين بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وي پس از شهادت پسرش كه پدر فضايل بود مي باشد:

لا تدعوني ويك ام البنين تـذكـريـنـي بـلـيوث العرين

كانت بنون لي ادعي بهم و اليوم اصبحتُ و لا من بنين

اربعة مثل نسور الرّبي قد واصلوا الموت بقطع الوتين

«مرا ام البنين نخوانيد كه به ياد شيران دلاور مي افكنيدم. مرا فرزنداني بود كه به نام آنها خوانده مي شدم ولي امروز فرزندي ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهاي شكاري و همگي به شهادت رسيدند.»

مورخان مي نويسند: ام البنين آنچنان جانسوز براي شهادت فرزندان و بويژه براي امام حسين(عليه السلام) نوحه و گريه مي كرد كه حتي دشمن اهل بيت، مروان بن حكم، نيز از شنيدن مراثي وي گريه مي كرد. از ديگر اشعار وي در مورد عباس، تنديس بزرگ شجاعت، است كه مي گويد:

يا من رَاَي العباس كرّ علي جماهير النقد و وراه من ابـنـاء حيدر كل ليث ذي لبد

نبئّت اَنّ ابني اصيب براسه مقطوع يد ويلي علي شبلي امال براسه ضرب العمد

لو كان سيفك في يديك لما دنا منه احد [18]

«اي كسي كه عباس را ديدي كه بر دشمن حمله مي كرد و فرزندان حيدر پشت سر او بودند. مي گويند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشيرت را در دست داشتي كسي به تو نزديك نمي شد»[19]

علم و دانايي ام البنين

زندگاني ام البنين همواره با بصيرت و نور دانش همراه بوده است و اين ويژگي والا در جاي جاي كتب تاريخي ذكر شده است و ما را با عظمت اين بانوي عالمه و فاضله آشنا مي سازد.

علاقه ام البنين به اهل بيت(عليهم السلام) و بصيرت ديني او به امامت به قدري بود كه درباره او مي نويسند«براي عظمت و معرفت و بصيرت ام البنين كافي است كه او هر گاه بر اميرالمؤمنين وارد مي شد و حسنين مريض بودند با ملاطفت و مهرباني با آنها صحبت مي كرد و از صميم قلب با آنها برخورد مي كرد چونان مادري مهربان و دلسوز»[20] علمِ سرشارِ وي در كلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمايان است. او از محدثات شيعه است و فرزندان خود را با علم و دانايي تربيت كرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبي» بودند اما از دانش مادري هم بي بهره نبودند چنانكه حضرت علي(عليه السلام) در مورد عباس مي فرمايد:

اِنّ ولدي العباس زُقّ العلمَ زقّاً

«همانا فرزندم عباس در كودكي علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر كه از مادرش آب و غذا مي گيرد از من معارف را فرا گرفت»[21]

عروج عرشي و غروب مادر مهتاب:

او، بعد از زينب كبري عليهاالسلام دار فاني را وداع گفت، ولي تاريخ ‏نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته ‏اند، به طوري كه عده ‏اي آن را سال 70 هجري قمري بيان كرده ‏اند و عده ديگري تاريخ وفات آن مادر فداكار را، سيزدهم جمادي الثاني سال 64 هجري قمري دانسته ‏اند كه نظر دوم از شهرت بيشتري برخوردار است.[22]

او در قبرستان بقيع در كنار سبط رسول خدا، امام حسن(عليه السلام)، و فاطمه بنت اسد و ديگر چهره هاي درخشان شريعت محمدي(صلي الله عليه و آله) به خاك سپرده شد.[23] اگر چه جسم او در خاك است اما روح بلند او و صفات كريمه و عظيمه وي نام او را به بلنداي آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات اين بانوي فاضله انسان هايي تربيت شده اند كه در تاريخ ماندگار خواهد بود.

ام‏ البنين عليهاالسلام ، واسطه فيض الهي

آيت الله العظمي حاج سيد محمد حسيني شيرازي مي‌فرمود: شخصي در عالم مكاشفه، حضرت ابالفضل العباس را ديد و عرض كرد: آقا جان! حاجتي دارم و نمي‌دانم براي روا شدن آن به چه كسي متوسل شوم؟ قمر بني‌هاشم فرموده بود: به مادرم ام البنين. [24]

از مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى (متوفى 17 شعبان 1394 هجرى قمرى ) نقل است كه فرموده بود: من در مشكلات ، صد مرتبه صلوات براى مادر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ، ام البنين عليه السلام ، مى فرستم و حاجت مى گيرم.[25]

به تجربه رسيده است كه نذر براى ام البنين و اطعام مستمندان به نام حضرت اباالفضل العباس عليه السلام ، براى بر آورده شدن حاجات موثر است.[26]

سخن بزرگان در بيان فضايل ام ‏البنين عليهاالسلام

عالم جليل‏ القدر، زين‏ الدين عاملي، شهيد ثاني درباره حضرت ام‏ البنين عليهاالسلام مي‏ گويد: «ام‏ البنين از بانوان با معرفت و پر فضيلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگي خالص و شديد داشت و خود را وقف خدمت به آن‏ها كرده بود. خاندان نبوت نيز براي او جايگاه والايي قائل بودند و به او احترام ويژه مي‏ گذاشتد»

علي محمد علي دُخَيل، نويسنده معاصر عرب در وصف اين بانوي بزرگوار مي‏ نويسد«عظمت اين زن (ام البنين) در آن‏جا آشكار مي‏ شود كه وقتي خبر شهادت فرزندانش را به او مي‏ دهند، به آن توجه نمي‏ كند، بلكه از سلامت حضرت امام حسين عليه‏ السلام مي‏ پرسد؛ گويي امام حسين عليه ‏السلام فرزندِ اوست نه آنان»[27]

مقرم مى گويد ام البنين عليها السلام از بانوان با فضيلت به شمار مى رفت . وى حق اهل بيت را خوب مى شناخت و در محبت و دوستى با آنان خالص بود و متقابلا خود در ميان آنان جايگاه بلند و مقام ارجمندى داشت.[28]

كتابشناسي ام البنين

تمامي كتاب هايي كه درمورد حضرت ابوالفضل عباس است را مي توان جزء كتاب هايي نام برد كه زندگينامه ام البنين (س) در آن وارد شده كه ما از معرفي آنها خودداري مي كنيم و اما كتاب هاي ديگر:

1. اعلام النساء المؤمنات، محمد حسون - ام علي مشكور تهران، انتشارات اسوه، ۱۴۱۱ق

2. اعلام النساء في عالمي العرب و الاسلام، عمر رضا كحاله، دمشق ۱۳۷۹ق

3. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، تحقيق حسن امين، بيروت، دارالتعارف، ۱۴۰۳ق ، جلد ۶، ۷

4. ام البنين، محمد علي سالكي، قم، دفتر تبليغات اسلامي ۱۳۸۲

5. شروع مرثيه عاشورا ، ذبيح ا... صاحبكار، نگاه حوزه، ش ۷۸- ۷۷، فروردين ۱۳۸۱

6. ادب الطف او شعر الحسين، جواد شبر، بيروت، دارالمرتضي، ۱۴۰۹ق

7. مجموعه آثار، ج 17، ص 242 ، نويسنده: شهيد مطهري

8. ستاره درخشان مدينه حضرت ام البنين

9. ام البنين (س) زيباترين الگوي نامادري!، يكتايي، محمدرضا، ناشرفارابي

10. ام البنين (س)، مادر مهتاب پديدآورنده ناحيدطيبي

11. ام البنين نمادى از خودگذشتگى، محمدرضاعبدالاميرانصاري

12. بحار الانوارعلامه مجلسي ج 45

13. ام البنين سيده نساء العرب، سيدمهدي سويج

14.مادر فرزندان زهرا(س) ،ابوالفضل هادي منش

15. ام البنين شمع يتيمان علي (ع)، محمد آخوند، انتشارات ياس زهرا

16. ام البنين (عليها سلام) ، سلمان هادي طعمه ، ناشردارالبقيع

17. ام البنين بانوي ايثار،فرزانه ياورزاده

18. ام البنين شيرزن ولايت مدار ، علي اكبرخدايي

19. ام البنين مادري بربلنداي معرفت

20. ام البنين اسوه مادران وهمسران شهيد، فاطمه اسلامي

________________________________________

پي نوشت :

[1]. قمر بني هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 9.

[2].همان، ص 10. مقاتل الطالبين ص 22 وبطل العلقمي 1/92.

[3]. قرآن كريم، سوره ابراهيم / 24.

[4]. عبدالرزاق المقرم، قمر بني هاشم، ص10.

[5]. محمدعلي الناصري، مَولِد العباس بن علي(ع)، ص28.

[6]. نكت الهميال ص 200 وكتاب سردار كربلا يا ترجمه العباس از سيد عبدالرزاق موسوي المقرم ص 34.

[7]. قمر بني هاشم، مقرم، ص 15.

[8]. عمدة الطالب وسرالسلسلة وسرداركربلا ص 34.

[9]. محمدعلي الناصري، مولد عباس بن علي(ع)، ص36.

[10]. مولد عباس بن علي(ع)، محمد علي الناصري، صص 38 -36.

[11]. همان، ص39.

[12]. زندگاني حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام) ص 21 وكتاب چهره درخشان قمربني هاشم ص 59.

[13]. باقر شريف‌قرشى، زندگاني حضرت ابوالفضل‌العباس.

[14]. ذبيح اللّه محلاتي، رياحين الشريعه، ج3، ص294 ،تنقيح المقال، ج 3، ص 70 و منتهي الامال، حاج شيخ عباس قمي، ص 226.

[15]. مامقاني، تنقيح المقال، ج3، ص70.

[16].مامقاني، تنقيح المقال، ج3، ص70.

[17]. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج42، ص93.

[18]. احمد بهشتي، قهرمان علقمه، ص40، به نقل از انيس الشيعه.

[19]. رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج 3، ص 294 و تنقيح المقال، ج 3، ص 70.

[20]. ذبيح اللّه محلاتي، رياحين الشريعه، ج3 ص16.

[21]. احمد لقماني، سپهسالار عشق، ص23.

[22]. محدثات شيعه، دكتر شهلا غروي ناييني، ص 53.

[23]. عبدالحسين مؤمني، زندگاني قمر بني هاشم باب الحوائج، ص137.

[24]. ستاره درخشان مدينه حضرت ام البنين(س) ، ص ۱۴۲.

[25]. چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام ، ج 1 ص 464.

[26]. چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام ، ج 1، ص 464.

[27]. العباس عليه السلام ، ص 18.

[28]. العباس عليه السلام ، ص 72.



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۴۰ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

هنر شكرگزاري

هنر شكرگزاري

اگر بخواهم بدون اغراق بگويم، شكرگزاري يك هنر است. چند درصد از اطرافيان شما كساني هستند كه براي نعمت‌هاي خداوند شكرگزاري مي‌كنند؟

خداوندي كه ما را آفريده و با كمال ميل بر ما نعمت مي‌فرستد و به ما لطف مي‌كند، لايق شكرگزاري نيست؟

خوب است بدانيد شكرگزاري و موفقيت با يكديگر رابطه متسقم دارند. كسي كه بايد رزق و روزي ما را بدهد، وقتي مي‌بيند كه ما به ياد او هستيم، نعمت بيشتري هم براي ما مي فرستد. باز هم مي بينيم كه شكر نعمت، نعمتت افزون كند…

شكرگزاري زيباترين هنري است كه يك فرد مي‌تواند داشته باشد



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۳۵ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

ايام شهادت حضرت ام البنين (س)

بسم الله الرحمن الرحيم
شعر چاپ نشده (كپي شعر بدون اسم شاعر حلال نيست
شعري از كربلايي قادر خانبابايي ( شهرستان ملكان ) 06/11/1399
ايام شهادت حضرت ام البنين (س)

ام البنينيم غم گونو غمخواريم اولوبدي
بير غصه لي صحراده وفاداريم اولوبدي

دورد اوغلومي پرپر ائليريب جور زمانه
بير گل دئميرين ، گلشن و گلزاريم اولوبدي


دونياده چتين درد و مصيبت منه گلدي
الله منيم عالمده وفاداريم اولوبدي

سو مشكينه اوخ دَيدي بالام اولدو خجالت
قوربان اولوم اول حالينه دلداريم اولوبدي


هم اولدو منيم عونيله فضليم همي جعفر
دورد گوهر ناياب گرانباريم اولوبدي

بير آهن عموديله دوشوب دشت بلايه
اوخلاندي گوزو معدن ايثاريم اولوبدي


من نذر ائلميشديم بالامي جان حسينه
جانانينه جان وئردي ، فداكاريم اولوبدي

دورد اوغلوم اوزوم ، عاشق رخسار حسينون
قوربان اونون عطشان لبينه ياريم اولوبدي


باش پارچا لانيب ،گوز يارالي ، قول قلم اولدي
جانباز حسين ، معدن ايثاريم اولوبدي

آغلار منه دنيا، من اوزوم حال حسينه
گل مثل منيم سيد و سالاريم اولوبدي


قولّاردوشوب آتدان يره ،يوز اوسته دوشوبدي
سسلندي حسين (ع) گل باجي سرداريم اولوبدي

عباسيم اولنده بوكولوب قدي حسينين
يارب يتيش امداده ، هواداريم اولوبدي


زينب ديير عباس اولومي پوزدو حسيني
اوخشارمش او نهر اوسته علمداريم اولوبدي

اي واي منه او چولده حسين قالميشميش تك
يارب دئدي بو چولده هوا داريم اولوبدي


آغلار حامي عباسه قيامت يتيشينجه
زهراده ديير قولسوز علمداريم اولوبدي



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۳۴ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

آيا ميدانستيد در قراردادهايِ عادي ( قولنامه يا مبايعه نامه ) خريد املاك خطرهاي متعددي شما را تهديد م

بازارسال شده از(دانش اطلاعات حقوقي و قضايي)

‌:books: آيا ميدانستيد در قراردادهايِ عادي ( قولنامه يا مبايعه نامه ) خريد املاك خطرهاي متعددي شما را تهديد ميكند!؟

بنابراين ضروري است به نكات ذيل توجه كنيد:
قبل از معامله بايد اطمينان پيدا كنيد كه طرف مقابل شما مالك ملك مورد معامله است. چگونه؟؟ از طريق دفاتر اسناد رسمي استعلام مالكيت بعمل آوريد، سپس با تحقيق محلي و ميداني هويت مالك را احراز و آنرا با سجل ابرازي انطباق دهيد.در غير اينصورت ممكن است مال غير را خريداري نموده باشيد!

مشخصات دقيق پلاك ثبتي را با تعيين هر دو پلاك فرعي و اصلي، در قرارداد خود درج نماييد. همچنين ضروري است نشاني دقيق ملك را نيز درج نماييد. اگر مورد معامله، آپارتمان باشد، حساسيت هاي فوق بيشتر و ظرائف ديگري را نيز بهمراه خواهد داشت!

شروط مربوط به وجه التزام و تضامين را به دقت در قرارداد درج كنيد. با اين شروط، در فرض تخلف طرف مقابل، ميتوانيد از محل وجه التزام و شروط ضمني، حقوق خود را تأمين نماييد.
اين شروط در قراردادهاي مختلف، متفاوت خواهد بود، لذا در صورت لزوم از متخصصين حقوقي حتماً مشورت بگيريد.

شرايط مربوط به پرداخت ثمن معامله را بصورت پلكاني و مشروط درج كنيد.

اگر قرار است چك بدهيد، حتما شماره چك ها و تاريخ آنرا و همچنين و تحويل آنرا به دقت در قرارداد درج نماييد.

زمان تحويل ملك و نحوه تحويل را بدقت در قراردادتان لحاظ كنيد.

موعد دقيق انتقال اسناد رسمي مالكيت و دفترخانه اسناد رسمي مربوطه را به صراحت در قرارداد ذكر نماييد.

آثار عدم حضور در دفترخانه و يا عدم تحويل ملك را به صراحت در قرارداد درج نماييد.

نشاني دقيق طرفين در قرارداد ذكر شود.

حتماً دو شاهد معتمد قرارداد شما را امضاء كنند.

علاوه بر امضاء، اثر انگشت طرف مقابلاتان را نيز در ذيل قرارداد اخذ نماييد


:red_circle:لينك كانال در تلگرام
https://t.me/joinchat/AAAAADxiBQv78DIWNBrw3g
:eight_spoked_asterisk:لينك كانال در پيام رسان بله
:globe_with_meridians: ble.im/join/ZDJmNGM2M2



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۳۴ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

اعترافات يك زن

اعترافات يك زن


زنى مي گويد پس از ۱۷ سال ازدواج فهميدم مرد زيباترين موجودي است كه توسط خداوند خلق شده است.

_او همه چيز را در دستان خود قرباني مي كند.
_او كه جوانى و سلامت خود را به خاطر همسر و فرزندان خود قرباني مي كند.
_كسي كه نهايت تلاشش را مي كند تا آينده فرزندانش را زيبا بسازد.

* ولى در مقابل ، هميشه سرزنش ميشود *
_اگر براى تفريح از خانه بزنه بيرون ، ميگويند فردى لا ابالى است.
_اگر در خانه بماند ، ميگويند تنبل است.
_اگر به خاطر اشتباه فرزندانش آنها را سرزنش كند ميگويند فردي وحشي است.
_اگر از كار كردن همسرش جلوگيري كند ، ميگويند متكبر وسلطه گراست.
_اگر از مادرش حرف شنوى داشته باشد ، بچه ننه است
واگر از همسرش حرف شنوى داشته باشد ، زن ذليل است.

* با اين حال ، پدر تنها مردى در جهان است* كه
_مي خواهد فرزندانش در همه چيز بهتر از او باشد.
_پدر كسي است كه به فرزندانش عشق مى ورزد و حتى در نهايت نا اميدى از آنان ، بهترينها را برايشان از خداوند ميطلبد.
_و پدر كسي است كه آزار فرزندانش را متحمل ميشود ؛ چه در كودكى وقتى بر قدمانش پا ميگذارند و بازى ميكنن و چه در بزرگى وقتى بر دلش پا مى نهند...
_پدر كسي است كه بهترين چيزها را بلكه تمام آنچه كه دارد را به فرزندان خود ميبخشد...

اگر مادر به اجبار بچه هاي خود را ۹ ماه در شكم خود حمل كند ، پدر دغدغه‌ى فرزندانش را تمام عمر در نظر و فكر خود حمل ميكند.

حال دنيا خوب است زماني كه حال سرپرست خانواده خوب باشد.

:red_circle: پس اى فرزندان :red_circle:
احترام والدين را سرلوحه‌ى خويش قرار دهيد ، زيرا عمق فداكاريهايشان را هرگز درك نخواهيد كرد.


:id: @ChizMiiz



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۵۵:۳۳ توسط:سپيد و سياه موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious