صفحه نخست » عمومي

آثار و بركات لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم

معناي ذكر «لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم» چيست و اين ذكر چه آثار و بركاتي دارد؟

به گزارش خبرگزاري بين المللي قرآن(ايكنا) تبيان نوشت: «لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم» يعني چه؟!
پاسخ اجمالي

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا باللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»؛ يعني هيچ نيرو و تواني جز از سوي خداوند بلندمرتبه و بزرگ نيست‏.
واژه «حول» در لغت به معناي حركت و جنبش،[۱] و «قوّة» به معناي استطاعت و توانايي است.[۲]
بنابر اين، معناي عبارت فوق اين است كه: هيچ حركت و قدرتي در جهان آفرينش جز به مشيت خداوند متعال و بزرگ وجود ندارد.
اين ذكري است كه خداوند در شب معراج به پيامبر اكرم(ص) هديه داده است: «عَنْ أَبي عَبْد اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَعَالَي لِنَبيِّهِ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ أَعْطَيْتُكَ كَلِمَتَيْنِ مِنْ خَزَائِنِ عَرْشي لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا باللَّهِ وَ لَا مَنْجَي مِنْكَ إِلَّا إِلَيْك».‏[۳]
اين ذكر آثار و بركات فراواني دارد. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل مي‌كند: ... هر كس فقر بر او فشار آورد، جمله «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّاباللَّه العليّ العظيم» را زياد بگويد كه فقر را بر طرف مي‌كند: «وَ مَنْ أَلَحَّ عَلَيْهِ الْفَقْرُ، فَلْيُكْثِرْ مِنْ قَوْلِ «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا باللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» يَنْفِي عَنْهُ الْفَقْرَ».[۴]
در روايت آمده است پيامبر اكرم(ص) به علي (ع) فرمود: چون در ورطه‌‏اي هولناك افتي، بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الّا بالله العليّ العظيم»‏ كه خداوند به وسيله اين دعا بلا را بر مي‌گرداند.[۵]
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا باللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»... ذكر افراد مؤمن و اولياي الهي است؛ آنان كه حول و قوتي در مقابل قدرت و اراده و عظمت پروردگار متعال براي خود قائل نيستند، و در انجام وظايف بندگي و اوامر الهي پيوسته كوشا مي‌باشند؛ از ظاهر و باطن، و در نهان و آشكار، عبادت و اطاعت خداوند متعال را به جا مي‌آورند، و حالات بود و نبود، زيادي و كمي، مدح و ذم، و عزت و ذلت در نظر آنان برابر و يكسان است؛ زيرا همه اين حالات مختلف از مبدأ واحد و از يك سر چشمه سرازير مي‌شود و جريان پيدا مي‌‏كند.
آنان چون خداوند عزيز متعال را به عينه و از روي شهود، حاضر و محيط و ناظر و قيوم و مالك و سلطان ديده، و خود، بلكه همه موجودات جهان را در تحت نظر و احاطه و سلطنت و قيوميت او محو و فاني ديدند، قهراً و بي‌اختيار پيوسته در مقام عبوديت و بندگي و اطاعت بوده، و سراپا تسليم و مطيع و خاضع شده، و هيچ‌گونه حول و قوتي از غير او نخواهند ديد.
و در اين‌جا است كه حقيقت «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلي العظيم» را چنان‌كه شايسته است مشاهده خواهند كرد؛ يعني هيچ‌گونه تحول در حالات مختلف جهان و موجودات، و هيچ‌گونه ظهور نيرو و قدرتي پديد نشود، مگر از او و به سبب او و هيچ موجودي را حول و قوتي از خود نيست.‏[۶]

پي نوشت:
[۱]. مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏ ۲، ص ۳۱۸، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۶۰ش.
[۲]. راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تحقيق، داودي، صفوان عدنان، ص ۶۹۳، دمشق، بيروت، دارالقلم‏، الدار الشامية، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۳]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۸۶، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۴]. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، محقق، مصحح، غفاري، علي اكبر، آخوندي، محمد، ج ۸، ص ۹۳، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۵]. طبرسي، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، ص ۳۵۲، قم، شريف رضي، چاپ چهارم، ۱۴۱۲ق.
[۶]. ر. ك: منسوب به جعفر بن محمد عليه السلام (امام ششم)، مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، ترجمه، مصطفوي، حسن، ص ۳۰۱- ۳۹۲، تهران، انجمن اسلامي حكمت و فلسفه ايران، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.

(((وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ)))[ صافات (۳۷)، آيه ۹۶.]؛
«خداوند شما را و هر عملي را كه انجام مي‌ دهيد آفريده است

(((بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا)))[ رعد (۱۳)، آيه ۳۱.]؛
«تدبير همه امور به دست خداوند است»

(((إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا)))[ انسان (۷۶)، آيه ۳.]؛
«ما راه را به او (انسان) نشان داديم خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) ياناسپاس».

(((وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَي )))[ انفال (۸)، آيه ۱۷.]؛
«تو تير نينداختي وقتي كه تير انداختي لكن خدا تير انداخت».

.

سئوگيليمه كونول آچديم

اريتدي بير ايلده مني

درد اليندن غمه قاچديم

او آختاردي ديلده مني

قورخورام كي عهدي دانا

باغريم اولا شانا شانا

اوزو عشقه يانا يانا

روسواي ائتده ائلده مني

عشقي ائتمه بيان دئدي

هله تئزدي دايان دئدي

اوره ئينده جان جان دئدي

بيه نمه دي ديلده مني

قورخورام كي عهدي دانا

باغريم اولا شانا شانا

اوزو عشقه يانا يانا

روسواي ائده ائلده مني

قدير روستموف

دكتر علي شريعتـــي

آدم هاي بزرگ ، آدم هاي متوسط ، آدم هاي كوچك

    آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند.

    آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند.

    آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند.

    

    آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند.

    آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند.

    آدم هاي كوچك بي دردند.

    
 
    آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند.

    آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند.

    آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند.

    

    آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند.

    آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند.

    آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند.



   آدم هاي بزرگ به دنبال حل مشكلات ديگران اند.

  آدم هاي متوسط به دنبال حل مشكلات خود هستند.

  آدم هاي كوچك به دنبال مشكل درست كردن براي ديگران اند.

    

    آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند.

    آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد.

    آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند.

    

    آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند.

    آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند.

    آدم هاي كوچك مسئله ندارند.

 
    آدم هاي بزرگ انتقادات ديگران را به جان مي خرند.

   آدم هاي متوسط از ديگران انتقاد مي كنند.

   آدم هاي كوچك ، گوش شنيدن انتقاد ندارند.
    

    آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند.

    آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند.

    آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند.

 لينك كوتاه: asriran.com/000bPL

سئوگيلي

دئدين: آذر ائلينين بير يارالي نيسگيلييه م من

نيسگيل اولسام دا گولوم بير ابدي سئوگيلييه م من

ائل مني آتسا دا اؤز گوللريمين بولبولويه م من

ائليمين فارسيجا دا درديني سؤيله ر ديلييه م من

حاققا دوغرو نه قارانليق ايسه ائل مشعلييه م من

ادبييات گولويه م من
.
.
Dedin: Azər elimin bir yaralı nisgiliyəm mən
Nisgil olsam da gülüm, bir əbədi sevgiliyəm mən.
El məni atsa da öz güllərimin bülbülüyəm mən.
Elimin farsca da dərdini söylər diliyəm mən.
Haqqa doğru nə qaranlıq isə, el məşəliyəm mən.
əbədiyyət gülüyəm mən
.
.
شاعير : محمد حسين بهجت تبريزي (شهريار

آهنگ داغلارين باشي قارانليق

داغلار باشي قارانيخ سولاري گلير بولانيخ •♫

قزلاري بيزه ژست توتا بيزده سوباي دولانيخ •♫

اليم ده علي يارم اولموشام دلي يارم •♫

بوگونوم بله گدي ساباح گلي يارم •♫

داغلار باشي قارانيخ سولاري گلير بولانيخ •♫

قزلاري بيزه ژشت بيزده سوباي دولانيخ •♫

قارا تليم توكولسه قوربانام قارا گوزه •♫

گونوم اون گون اولا گز گلين اوسان بيزه •♫

قارا تليم توكولسه قوربانام قارا گوزه •♫

گونوم اون گون اولا گز گلين اوسان بيزه •♫

داغلار باشي قارانيخ سولاري گلير بولانيخ •♫

قزلاري بيزه ژشت بيزده سوباي دولانيخ •♫

گولي تاخدوم دوارا بل بل گله سو وارا •♫

اوخي بل بل ام اوخو بلكه يارم اويانا •♫

داغلار باشي قارانيخ سولاري گلير بولانيخ •♫

قزلاري بيزه ژشت بيزده سوباي دولانيخ •♫

داغلارن قاري منم گون ورسا اريمرم •♫

قبريم قاز قوزيده جوانام چورومرم •♫

داغلار باشي قارانيخ سولاري گلير بولانيخ •♫

قزلاري بيزه ژشت بيزده سوباي دولانيخ •♫

پخش آنلاين آهنگ

دانلود آهنگ با كيفيت عالي (320)دانلود آهنگ با كيفيت خوب (128)دانلود آهنگ از طريق لينك كمكي

چه بگويم نگفته هم پيداست غم اين دل مگر يكي يا دوتاست
به همم ريخته است گيسويي به همم ريخته است مدت هاست
چه بگويم نگفته هم پيداست غم اين دل مگر يكي يا دوتاست
به همم ريخته است گيسويي به همم ريخته است مدت هاست
يا برگرد يا آن دل را برگردان يا بنشين يا اين آتش را بنشان
آه اي جان آخر تا كي سرگردان اي زيبا اي رويا
يا برگرد يا آن دل را برگردان يا بنشين يا اين آتش را بنشان
آه اي جان آخر تا كي سرگردان اي زيبا اي رويا
يا برگرد يا آن دل را برگردان يا بنشين يا اين آتش را بنشان
آه اي جان آخر تا كي سرگردان اي زيبا اي رويا
يا برگرد يا آن دل را برگردان يا بنشين يا اين آتش را بنشان
آه اي جان آخر تا كي سرگردان اي زيبا اي رويا

دانلود آهنگ سالار عقيلي چه بگويم

#خاطرات

خاطره اي زيبا از زندگي شخصي
 دكتر الهي قمشه اي:

هفت يا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم براي خريد ميوه و سبزي به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود كه بچه رو تا دانشگاه هم همراهي كنن!
پنج تومن پول داخل يه زنبيل پلاستيكي قرمز رنگ كه تقريباً هم قد خودم بود با يه تكه كاغذ از ليست سفارش... ميوه و سبزي رو خريدم كل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقي پول رو دادم يه كيك پنج زاري و يه نوشابه زرد كانادا از بقالي جنب ميوه فروشي خريدم و روبروي ميوه فروشي روي جدول نشستم و جاي شما خالي نوش جان كردم.
خونه كه برگشتم مادر گفت مابقي پولو چكار كردي؟ راستش ترسيدم بگم چكار كردم، گفتم بقيه پولي نبود... مادر چيزي نگفت و زير لب غرولندي كرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از كاري كه كرده بودم و كسي متوجه نشده بود احساس غرور مي‌كردم اما اضطراب نهفته اي آزارم مي‌ داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزي فروشي رفتم اضطرابم بيشتر شده بود. كه يهو مادر پرسيد آقاي صبوري ميوه و سبزي گران شده؟ گفت نه همشيره.
گفت پس بقيه پول رو چرا به بچه پس ندادي؟ آقاي صبوري كه ظاهراً فيلم خوردن كيك و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور ميشد با لبخندي زيبا روبه من كرد وگفت : آبجي فراموش كردم ولي چشم طلبتون باشه.
دنيا رو سرم چرخ مي‌خورد اگه حاجي لب باز ميكرد و واقعيت رو مي گفت به خاطر دو گناه مجازات مي شدم، يكي دروغ به مادرم يكي هم تهمت به حاج آقاصبوري!
مادر بيرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجي روبه من كرد و گفت: اين دفعه مهمان من!
ولي نمي دونم اگه تكرار بشه كسي مهمونت ميكنه يا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش يادم هست!
بارها باخودم مي گم اين آدما كجان و چرا نيستن؟
چرا تعدادشون كم شده آدمهايي از جنس بلور كه نه تحصيلات عاليه امروزي داشتن ونه ادعاي خواندن كتاب هاي روان‌شناسي و نه مال زيادي داشتن كه ببخشند؟
ولي تهمت رو به جان خريدن تا دلي پريشون نشه وآبرويي نريزه...!
 
  @molana_shams
 ڪــانــال شــمــس تــبــريــزے

اصالت چيست؟

📚 روزي در دُر گرانبهاي پادشاه لكه سياهي مشاهده شد هر كاري درباريان كردند نتوانستد رفع لكه كنند و هر 
 جايي كه وزير مراجعه كرد كسي علت را نتوانست پيدا كند
 *تا مرد فقيري گفت من ميدانم چرا دُر سياه شده* 

سپس مرد فقير را پيش پادشاه بردند 
او به پادشاه گفت ؛ در دُر گرانبهاي شما كرمي هست كه دارد از آن ميخورد!

پادشاه به او خنديد و گفت اي مردك مگر ميشود در دُر كرم زندگي كند 
ولي مرد فقير گفت *اي پادشاه من يقين دارم كرمي در آن وجود دارد* 

پادشاه گفت اگر نبود گردنت را ميزنم و مرد بيچاره پذيرفت *وقتي دُر را شكافتند ديدند كرمي زير قسمت سياهي رنگ وجود دارد*
پادشاه از پاسخ او خوشش آمد و دستور داد او را در گوشه اي از آشپزخانه جا دهند و مقداري از پس مانده غذاها نيز به او دادند 

روز بعد پادشاه سوار بر اسب شد و رو به مرد فقير كرد و گفت اين بهترين اسب من است نظر تو چيست؟
 *مرد فقير گفت* بهترين در تند دويدن هست ولي يه ايرادي نيز دارد پادشاه گفت چه ايرادي؟

فقير گفت در اوج دويدن اگر هم باشد وقتي رودخانه را ببيند به درون رودخانه ميپرد 
پادشاه باورش نشد و براي امتحان اسب و *_صحت ادعاي مرد فقير_* سوار بر اسب از كنار رودخانه اي گذشت كه اسب سريع خودش را درون آب انداخت

پادشاه از دانايي مرد فقير *متعجب شد و يك شب ديگر* نيز او را در محل قبلي با پس مانده غذا جا داد و روز بعد خواست تا او را بياورند.

*وقتي نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال كرد اي مرد ديگر چه ميداني مرد كه به شدت ميترسيد با ترس گفت* 

*ميدانم كه تو شاهزاده نيستي* 
 پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افكند 
 _ولي چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پي كشف واقعيت وا داشت_ 
و *پادشاه نزد مادرش رفت* و گفت اي مادر راستش را بگو من كيستم اين درست است كه شاهزاده نيستم

مادرش بعد كمي طفره رفتن گفت حقيقت دارد پسرم 
چون من و شاه بي بهره از داشتن بچه بوديم 
و از به تخت نشستن برادرزاده هاي شاه هراس داشتيم 
وقتي يكي از خادمان دربار تو را به دنيا آورد تو را از او گرفتيم و گفتيم ما بچه دار شديم 
 *و بدين طريق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد* 
پادشاه بار ديگر مرد فقير را خواست 
ولي اين مرتبه براي چگونگي پي بردن به اين وقايع بود و به مرد فقير گفت
 _چطور آن *دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا* فهميدي؟

مرد فقير گفت 
 *دُر را از آنجايي كه* هر چيزي تا از درون خودش خراب نشود از بين نميرود را فهميدم

*و اسب را چون* پاهايش پشمي بود و كُلك داشتند فهميدم كه اين اسب در زمان كُره اي چون اسب ها و گاوميش ها يك جا چرا ميكردن و با گاوميشي اُنس گرفته و از شير گاوميش خورده بود و به همين خاطر از آب خوشش مي آيد

*_سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهميدي؟مرد فقير گفت_*

موضوع اسب و دُر كه برايت مهم بودند را گفته بودم ولي تو دو شب مرا 
 _در گوشه اي از آشپز خانه جا دادي *و* پاداشي به من ندادي_؛!
 *و اين كار دور از كرامت يك شاهزاده بود* 
و من بدين خاطر فهميدم كه تو شاهزاده نيستي....!!

*آري اكثر خصايص ذاتي است* *يعني در خون طرف بايد باشد اصالت به ريشه است* نه تربيت، هر موجودي تربيت پذير است اما در وقت مناسب به اصل خود رجوع خواهد كرد ، حتي شير تربيت پذير است اما اصالتا درنده هست ، و به اصل خود بازگشت خواهد كرد ، و استادان تربيت معتقدند كه اصالت مقدم بر تربيت هست ؛ پس بدنبال اصالت خود باشيم 

*هيچگاه آدم كوچك بزرگ نميشود و بر عكس هيچوقت بزرگي كوچك نمي شود

👌*نه هر گرسنه اي فقير است!
     *و نه هر بزرگي بزرگوار!*👌

🌴انسانم آرزوست 💫

lمنبع

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻞ ﺍﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﺪ؛
ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﯿﺒﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺍﺭﺝ ﻣﯽﻧﻬﺪ.

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﻞّ ﮐﺎﺭ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮﻧﺪ؛
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﻘﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺭﺍ، ﻧﯿﮏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ!
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ،
ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﻮﺯﺵ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ؛
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ...

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻧﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺳﺒﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ!

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﻫﻤﮥ ﻣﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ!
ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻨﮓ
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ...
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﺳﯽ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﮑﺲﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ از ما ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ در كنار شما؟"
ﻭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺷﮑﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺯﺩ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺲ ﻣﺆﺛّﺮ ﻗﻠﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﺄﺛّﺮ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ؛
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﻔﺖ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ
ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩﺍﻡ"...