وَیَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبّهِ ۗ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذرٌ
تفسیر المیزان - خلاصه
(و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه ایه من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد):
(و کسانی که کفر ورزیدند می گویند چرا بر او نشانه ای از جانب پروردگارش نازل نمی شود بدرستی که تو فقط بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده و رهبری هست )،
مقصود کفار معجزاتی غیر از قرآن بود که آنها باتعریض و تحقیر قرآن نسبت به آن بی اعتنایی می کردند و از رسول خدامعجزات دیگری نظیر معجزه موسی (ع ) و عیسی (ع ) طلب می نمودند، پس مراد از معجزه و آیه در اینجا معجزاتی نیست که به نفرین پیامبران محقق شده و بین ایشان و قومشان داوری می نمود و حق و باطل را جدا می کرد، چون در این صورت معنای آن ، همان (سیئه ) در آیه قبلی خواهد بود به هر صورت خداوند به رسول گرامی خود تعلیم می دهد که به آنها ابلاغ کند که رسول ، تنها یک منذر بیم دهنده است و لذا قدرت غیبیه مطلق ندارد تا هر کاری را که بخواهد انجام دهد،بلکه او بشری مانند آنهاست که به او وحی می رسد و خداوند او را مأمور نموده تا مردم را از عذاب الهی بیم دهد و آنها را از استکبار از عبادت خدا و فساد درزمین بر حذر بدارد، اما امر معجزات فقط بدست خداست و از طرف دیگر سنت الهی چنین جریان دارد که هرگز زمین از شخصی که بسوی خداوند هدایت نماید خالی نمی ماند، یا باید پیامبر باشد و یا امامی که به امر خدا مردم را هدایت کند تا سنتهای الهی و شرایع او اجرا شود، چون او خدایی است که هر چیز رابسوی کمال مطلوبش هدایت می کند، و اگر نامی از کفار برده نشد و خطاب باشخص پیامبر بود به جهت اشاره به این مطلب است که این کفاری که ارزش بزرگترین معجزه ، یعنی قرآن ، را درک نمی کنند لیاقت این را ندارند که موردخطاب الهی واقع گردند.
● فرزانه بیات - تفسیر نمونه
باز هم بهانه جوئی !
(کافران می گویند: چرا معجزه و نشانه ای از پروردگارش بر او نازل نشده است ) (و یقول الذین کفروا لو لا انزل علیه آیة من ربه ).
واضح است که یکی از وظائف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم )، ارائه معجزات به عنوان سند حقانیت و پیوندش با وحی الهی است ، و مردم حقیقتجو به هنگام شک و تردید در دعوت نبوت این حق را دارند که مطالبه اعجاز کنند، مگر اینکه دلائل نبوت از طریق دیگر آشکار باشد.
ولی باید به یک نکته دقیقا توجه داشت که مخالفان انبیاء، همواره دارای حسن نیت نبودند، یعنی معجزات را برای یافتن حق نمی خواستند، بلکه به عنوان لجاجت و عدم تسلیم در برابر حق هر زمان پیشنهاد معجزه و خارق عادت عجیب و
غریبی می کردند.
این گونه معجزات که معجزات اقتراحی نامیده می شود هرگز برای کشف حقیقت نبوده ، و به همین دلیل پیامبران هرگز در برابر آن تسلیم نمیشدند، در حقیقت این دسته از کافران لجوج فکر می کردند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) ادعا می کند من قادر بر انجام همه چیزم و خارقالعاده گر میباشم ! و در اینجا نشسته ام که هر کس پیشنهاد هر امر خارق العادهای کند برای او انجام دهم !.
ولی پیامبران با ذکر این حقیقت که معجزات بدست خدا است و به فرمان او انجام می گیرد و ما وظیفه تعلیم و تربیت مردم را داریم ، دست رد بر سینه این گونه افراد میزدند.
لذا در آیه مورد بحث می خوانیم که به دنبال این سخن می فرماید: ای پیامبر (تو فقط بیم دهنده ای و برای هر قوم و ملتی هادی و رهنمائی است ) (انما انت منذر و لکل قوم هاد).
در اینجا دو سؤ ال پیش می آید :
1 - جمله (انما انت منذر و لکل قوم هاد) چگونه می تواند پاسخ کافران نسبت به تقاضای معجزه بوده باشد.
جواب این سؤ ال با توجه به آنچه در بالا گفتیم روشن است زیرا پیامبر، یک خارقالعاده گر نیست که به درخواست هر کس و برای هر مقصد و هر منظور دست به اعجاز بزند، وظیفه او در درجه اول انذار یعنی بیم دادن به آنها که در بیراهه میروند و دعوت به صراط مستقیم است البته هر گاه برای تکمیل این انذار و آوردن گمراهان به صراط مستقیم نیاز به اعجازی باشد، مسلما پیامبر کوتاهی نخواهد کرد، ولی در برابر لجوجانی که در این مسیر نیستند هرگز چنین وظیفه ای ندارد.
در واقع قرآن می گوید: این کافران وظیفه اصلی پیامبر را فراموش کرده اند که مساله انذار و دعوت به سوی خدا است و چنین پنداشته اند که وظیفه اصلی او اعجازگری است .
2 - منظور از جمله لکل قوم هاد چیست ؟
جمعی از مفسران گفته اند که این هر دو صفت (منذر) و (هادی ) به پیامبر بر می گردد و در واقع جمله چنین بوده است انت منذر و هاد لکل قوم : (تو بیم دهنده و هدایت کننده برای هر جمعیتی هستی ).
ولی این تفسیر خلاف ظاهر آیه فوق است ، چرا که (واو) جمله (لکل قوم هاد) را از (انما انت منذر) جدا کرده است ، آری اگر کلمه (هاد)، قبل از (لکل قوم ) بود این معنی کاملا قابل قبول بود ولی چنین نیست .
دیگر اینکه هدف این بوده است که دو قسم دعوت کننده به سوی حق را بیان کند: اول دعوت کننده ای که کارش انذار است ، و دیگر دعوت کننده ای که کارش هدایت است .
حتما سؤ ال خواهید کرد که میان (انذار) و (هدایت ) چه تفاوت است ؟.
در پاسخ میگوئیم که انذار برای آن است که گمراهان از بیراهه به راه آیند، و در متن صراط مستقیم جای گیرند ولی هدایت برای این است که مردم را پس از آمدن به راه به پیش ببرد.
در حقیقت (منذر) همچون (علت محدثه ) و ایجاد کننده است ، و هادی به منزله (علت مبقیه ) و نگهدارنده و پیش برنده ، و این همان چیزی است که ما از آن تعبیر به (رسول ) و امام می کنیم ، رسول ، تاسیس شریعت می کند و امام حافظ و نگهبان شریعت است (شک نیست که هدایت کننده بر شخص پیامبر در موارد دیگر اطلاق شده اما به قرینه ذکر منذر در آیه فوق می فهمیم که منظور از هدایت کننده کسی است که راه پیامبر را ادامه می دهد و حافظ و نگهبان
شریعت او است ).
روایات متعددی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که فرمود: (من منذرم و علی هادی است ) این تفسیر را کاملا تایید می کند به عنوان نمونه به چند روایت از آنها اشاره می کنیم :
1 - (فخر رازی ) در ذیل همین آیه در تفسیر این جمله از ابن عباس چنین نقل می کند:
وضع رسول الله یده علی صدره فقال انا المنذر، ثم اوما الی منکب علی (علیهالسلام ) و قال انت الهادی بک یهتدی المهتدون من بعدی : (پیامبر دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود: منم منذر! سپس به شانه علی اشاره کرد و فرمود توئی هادی ! و بوسیله تو بعد از من هدایت یافتگان هدایت می شوند).
این روایت را دانشمند معروف اهل تسنن علامه ابن کثیر در تفسیر خود، و همچنین علامه ابن صباغ مالکی در (فصول المهمه ) و گنجی شافعی در (کفایة الطالب ) و طبری در تفسیر خود و ابو حیان اندلسی در کتاب تفسیرش به نام (بحر المحیط) و همچنین علامه نیشابوری در تفسیر خویش و گروه دیگری نقل کرده اند.
برچسب: ،