شبی که آواز نی تو شنیدم
شبی که آواز نی تو شنیدم چو آهوی تشنه تو دویدم دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمی گشایی
من همه جا، پی تو گشته ام
از مه و مهر نشان گرفته ام
بوی تو را ز گل شنیده ام
دامن گل از آن گرفته ام
دل من سرگشته توست
نفسم آغشته توست
به باغ رویاها چو گلت بویم بر آب و آیینه چو مهت جویم
در این شب یلدا ز پی ات پویم ز خواب و بیداری سخنت گویم
مه و ستاره درد من می دانند
که همچو من پی تو سر گردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو میان اشک من چو گل وا شو
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمی گشایی
گزیدهای از هوشنگ ابتهاج
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: